بنیامین آر. تاکر: چرا من آنارشیست هستم
چرا من آنارشیست هستم؟ این سوالی است که سردبیر قرن بیستم از من خواسته است برای خوانندگانش پاسخ دهم. من رعایت می کنم صادقانه بگویم ، کار سختی است اگر سردبیر یا یکی از همکاران وی تنها دلیلی را پیشنهاد کرده بود که من باید غیر آنارشیست باشم ، من مطمئن هستم که در بحث و جدال مشکلی نخواهم داشت. و بالاخره این واقعیت ، به خودی خود بهترین دلیل ارائه آنارشیست نیست – یعنی عدم امکان کشف دلیل خوبی برای هر چیز دیگری?
** مقاله زیر توسط بنیامین آر تاکر نوشته شده و منتشر شده است که در قرن بیستم, نیویورک, (1892), هفتگی زیر نظر هیو او پنطیکاست. بعداً “چرا من آنارشیست هستم” منتشر شد و چاپ مجدد جوزف ایشیل از مطبوعات اوریول برای توزیع رایگان و در اینجا در Bitcoin.com برای حفظ تاریخی تجدید چاپ می شود. نظرات بیان شده در این مقاله از نظر نویسنده است. Bitcoin.com در قبال هرگونه نظر ، محتوا ، صحت یا کیفیت در سرمقاله تاریخی مسئولیتی ندارد و هیچ مسئولیتی در قبال آن ندارد. **
نشان دادن بی اعتباری ادعاهای سوسیالیسم دولتی ، ناسیونالیسم ، کمونیسم ، تاکسیسم منفرد ، سرمایه داری غالب ، و همه اشکال بی شماری از Archism موجود یا پیشنهادی ، در همان ضربه برای نشان دادن صحت ادعاهای آنارشیسم است. آرشیش یک بار انکار شد ، فقط آنارشیسم را می توان تأیید کرد. این یک مسئله منطقی است.
اما بدیهی است که خواسته فعلی من از این طریق به طور رضایت بخشی برآورده نمی شود. خطا و انعطاف پذیری سوسیالیسم دولتی و همه استبدادهایی که به آن شباهت دارد ، از بسیاری جهات و در بسیاری از جاها به طور مکرر و م effectivelyثر نشان داده شده است. هیچ دلیلی وجود ندارد که من این موضوع را با خوانندگان قرن بیستم مرور کنم ، حتی اگر همه اینها برای اثبات آنارشیسم کافی باشد. فکر می کنم چیز مثبتی مورد نظر است.
خوب ، پس ، برای شروع با کلی ترین تعمیم. من آنارشیست هستم زیرا آنارشیسم و فلسفه آنارشیسم برای خوشبختی خودم مناسب هستند. “اوه ، بله ، اگر چنین بود ، مطمئناً ، همه ما باید آنارشیست باشیم” ، آرشیست ها با یک صدا فریاد خواهند زد – حداقل همه آنچه از خرافات دینی و اخلاقی رهایی یافته است – “اما شما این س begال را می پرسید ؛ ما انکاریسم را برای خوشبختی ما انکار می کنیم. “
شما دوستان من؟ واقعاً ، من وقتی حرف شما را می زنم باور ندارم ؛ یا ، به بیان بهتر ، من معتقدم که وقتی یک بار آنارشیسم را درک کردید ، چنین نخواهید گفت.
برای چه شرایط خوشبختی است؟ از خوشبختی کامل ، بسیاری. اما شرایط اولیه و اصلی بسیار کم و ساده است. آیا آنها آزادی و رفاه مادی نیستند؟ آیا برای سعادت هر موجود رشد یافته ای ضروری نیست که او و اطرافیانش آزاد باشند و او و اطرافیانش نسبت به ارضای نیازهای مادی خود هیچ نگرانی نداشته باشند؟ انکار آن بیکار به نظر می رسد ، و در صورت انکار ، بحث و استدلال به همان اندازه بیکار به نظر می رسد. هیچ شواهدی مبنی بر اینکه سعادت انسان با آزادی انسان افزایش یافته است ، مردی را که قادر به درک ارزش آزادی نیست بدون تقویت با استقرا ، متقاعد می کند. و برای همه به جز چنین مردی نیز بدیهی است که از این دو شرط – آزادی و ثروت – شرط اول به عنوان عاملی در تولید خوشبختی اولویت دارد.
این فقط یک عذرخواهی ضعیف برای خوشبختی است که هر یک از عوامل می تواند به تنهایی ایجاد کند ، اگر نتواند تولید کند یا با دیگری همراه نشود اما در کل ، آزادی زیاد و اندک ثروت نسبت به ثروت زیاد و آزادی اندکی ترجیح داده می شود. شکایت سوسیالیستهای بایگانی از آنارشیستها که بورژوایی هستند تا این حد درست است و دیگر هیچ – که هرچه انزجار آنها برای یک جامعه بورژوازی باشد ، آنها آزادی جزئی آن را به برده داری کامل سوسیالیسم دولتی ترجیح می دهند. از طرف دیگر ، من مطمئناً می توانم با لذت بیشتر – بدون درد کم – به مبارزه جنجالی و جنجالی موجود بنگرم ، که در آن برخی بالا هستند و برخی پایین ، برخی در حال سقوط و برخی در حال افزایش ، برخی ثروتمند و بسیاری فقیر ، اما هیچکدام کاملاً مختصر نیستند یا کلاً به عنوان آینده ای بهتر از آنچه که می توانستم نسبت به جامعه ایده آل ، یکدست و بدبخت آقای تادئوس واکمن از گاوهای تیمی ، مبهم و برده ناامید باشم
بنابراین تکرار می کنم ، من اعتقاد ندارم که بسیاری از آرشیست ها را می توان با کلمات زیادی گفت که آزادی شرط اصلی خوشبختی نیست ، و در این صورت ، آنها نمی توانند انارشیسم را انکار کنند ، که نام دیگری برای آزادی ، منجر به خوشبختی می شود. این درست است ، من سوال را التماس نکرده ام و در حال حاضر پرونده خود را مشخص کرده ام. برای توجیه عقاید آنارشیستی من هیچ چیز بیشتر مورد نیاز نیست. حتی اگر نوعی آرشیسم ساخته شود که ثروتی بی نهایت ایجاد کند و آن را با ارزش کامل توزیع کند (فرضیه پوچ توزیع نامحدود را ببخشید) ، این واقعیت که به خودی خود انکار شرط اصلی سعادت است ، رد خود و پذیرش تنها گزینه خود ، آنارشیسم را وادار می کند.
اما ، گرچه این کافی است ، اما همه چیز نیست. برای توجیه کافی است ، اما برای الهام کافی نیست. خوشبختی ممکن در هر جامعه ای که در زمینه توزیع ثروت در حال حاضر بهبود نیابد ، به سختی می تواند زیبایی را توصیف کند. هیچ چشم انداز مثبت نمی تواند جذاب باشد که نوید خوشبختی – آزادی و ثروت را ندهد. اکنون ، آنارشیسم هر دو را نوید می دهد. در حقیقت ، این امر دوم را نتیجه اولی و خوشبختی نتیجه هر دو را نوید می دهد.
این ما را وارد حوزه اقتصاد می کند. آیا آزادی به طور فراوان ثروت تولید و توزیع عادلانه می کند؟ این س remainingال باقی مانده است که باید در نظر گرفته شود. و قطعاً در یک مقاله در قرن بیستم نمی توان به اندازه کافی آن را درمان کرد. چند تعمیم حداکثر مجاز است [sic].
علت توزیع نابرابر ثروت چیست؟ سوسیالیست های دولتی فریاد می زنند: “رقابت”. و اگر آنها درست می گویند ، در واقع ، ما در یک جعبه بد قرار داریم ، زیرا در این صورت ، هرگز قادر به دستیابی به ثروت بدون از بین بردن آزادی و آزادی که باید داشته باشیم ، خواه بدون آن خواهیم بود. اما خوشبختانه آنها درست نیستند. این رقابت نیست بلکه انحصار است که نیروی کار را از محصول خود محروم می کند.
دستمزد ، ارث ، هدیه و قمار کنار ، هر روندی که من به وسیله آن ثروت کسب می کنم به انحصار ، ممنوعیت ، انکار آزادی بستگی دارد. بهره و اجاره ساختمانها به انحصار بانکداری ، ممنوعیت رقابت در امور مالی ، انکار آزادی صدور ارز بستگی دارد. اجاره زمین در انحصار زمین ، محرومیت از آزادی استفاده از زمین خالی است. سود مازاد بر دستمزدها به تعرفه ها و انحصارات حق ثبت اختراع ، ممنوعیت یا محدودیت رقابت در صنایع و هنرها بستگی دارد. فقط یک استثنا وجود دارد و آن یک استثنا بی اهمیت. من به رانت اقتصادی اشاره می کنم که از رانت انحصاری متمایز است. این به انکار آزادی بستگی ندارد. این یکی از نابرابری های طبیعت است. احتمالاً همیشه با ما خواهد ماند.
آزادی کامل آن را بسیار کاهش می دهد. در آن شک ندارم اما من هرگز انتظار ندارم که هرگز به نقطه نابودی که آقای M’Cready با اعتماد به نفس به آن منتظر است برسد. با این حال ، در بدترین حالت ، این یک مسئله کوچک خواهد بود ، در مقایسه با آزادی بیش از اندکی اختلاف که همیشه در نتیجه نابرابری های مهارت وجود خواهد داشت ، قابل توجه نیست..
بنابراین ، اگر تمام این روشهای اخاذی از زایمان بر اساس انکار آزادی استراحت کند ، بدیهی است که این راه حل در تحقق آزادی است. انحصار بانکداری را از بین ببرید ، آزادی را در امور مالی برقرار کنید و از طریق نفوذ سودمند رقابت ، سود پول کاهش می یابد. سرمایه آزاد می شود ، تجارت رونق می گیرد ، بنگاه های جدید اقتصادی شروع می شوند ، نیروی کار تقاضا می شود و به تدریج دستمزد کار با محصول خود به یک سطح می رسد. و این همان انحصارهای دیگر است. تعرفه ها را لغو کنید ، هیچ حق اختراعی صادر نکنید [،] میله های زمین های اشغال نشده را پایین بیاورید ، و کارگران بلافاصله هجوم می آورند و متعلق به خود هستند. آنگاه بشر در آزادی و آسایش زندگی خواهد کرد.
این همان چیزی است که من می خواهم ببینم. این همان چیزی است که من دوست دارم به آن فکر کنم. و از آنجا که آنارشیسم به این وضعیت چیزها می بخشد ، من آنارشیست هستم. ادعا كردن اینكه اثبات آن نیست ، که من می دانم اما نه تنها با انکار قابل انکار نیست. من منتظر هستم که کسی با توجه به تاریخ ، واقعیت یا منطق به من نشان دهد که مردان دارای خواسته های اجتماعی برتر از آزادی و ثروت هستند و یا هر نوع آرشیسم آنها را از این خواسته ها تأمین می کند. تا آن زمان بنیان عقاید سیاسی و اقتصادی من همچنان باقی خواهد ماند همانطور که در این مقاله مختصر به آنها اشاره کردم.
نظر شما در مورد مقاله بنیامین تاکر در مورد آنارشیسم چیست؟ در قسمت نظرات پایین ما را آگاه کنید.