کریستف سیترز: پول انحصار
با توسعه پول و تصمیم مردم برای قرار دادن آن در محل ذخیره سازی امن ، بانک ها شروع به انتشار اسکناس کردند که سپرده مشتری در بانک را نشان می دهد و قول بازپرداخت هر اسکناس را به ازای طلا نشان می دهد با نرخ ذخیره 100٪.
** مقاله زیر توسط Christophe Cieters نوشته شده و در 3 مارس 2016 منتشر شده است. “Monopoly Money” در اصل در وب سایت notbeinggoverned.com منتشر شده است, و برای حفظ تاریخی در اینجا در Bitcoin.com تجدید چاپ می شود. نظرات بیان شده در این مقاله از نظر نویسنده است. Bitcoin.com در قبال هرگونه نظر ، محتوا ، صحت یا کیفیت در سرمقاله تاریخی مسئولیتی ندارد و هیچ مسئولیتی در قبال آن ندارد. **
نرخ ارز بازار سکه ها با محتوای فلز آنها تعیین می شد. نرخ ارز اوراق بهادار توسط ریسک پیش فرض صادر کننده (تقاضای تعدیل شده توسط ریسک) تعیین شد. این یادداشت ها بیشتر و بیشتر شروع به گردش می کنند. آنها هنوز نشان دهنده طلا بودند و مردم هنوز آنها را به عنوان طلا بازخرید می کردند ، اما بانک ها متوجه شدند که مقداری طلا همیشه در طاق ها باقی مانده است. بانکداران مقداری از “طلای خفته؟” برای سود خود و در معرض خطر سپرده گذاران خود ، در نتیجه ادعاهای بیشتری (اسکناس) از طلا در طاق خود ایجاد می کنند. این به معنای نرخ ذخیره کمتر از 100٪ بود (که دولت متوقف نشد و در واقع حتی آن را تحریم ، تشویق و نهادینه کرد زیرا این بدان معنی بود که دولت می تواند پول بیشتری را در سایه های مالی وام بگیرد ، فراتر از درک بیشتر شهروندان).
دولت دائماً برای جنگ ، فساد و خرید رای به پول بیشتری احتیاج دارد و در نهایت قوانین مناقصه حقوقی را اجرا می کند. دولت بانک های ذخیره را در اختیار می گیرد (کنترل طلای موجود در آنها و تعیین نرخ ذخیره) و یک پیشنهاد قانونی قانونی را جایگزین تمام اسکناس های دیگر می کند (بقیه ممنوع می شوند) ، صادر شده توسط بانک مرکزی. یادداشت ها هنوز نشان دهنده طلای ذخیره شده جزئی است و مردم هنوز هم می توانند آنها را به عنوان طلا بازخرید کنند (به شرطی که افراد زیادی به یکباره این کار را نکنند). با این حال ، با توجه به اینکه خود اسکناس ها (در مقابل سکه های فلزی) پول قانونی پیدا می کنند و استفاده از آن توسط دولت اعمال می شود ، کمتر مورد استفاده قرار می گیرند.
بانکداری ذخیره کسری با نرخ ذخیره کمتر از 100٪ نهادینه می شود. نرخ ارز در بازار اسکناس ها دیگر با خطر پیش فرض صادر کننده (دولت فعلی) تعیین نمی شود بلکه فقط با دستور دولت صورت می گیرد ، جایی که هر شهروند مجبور به قبول یادداشت می شود ، صرف نظر از محتوای فلزی که در آن نهفته است (در نتیجه نفی پیش فرض خطر بانک های منفرد ، بلکه همچنین می تواند ریسک سیستمیکی را که ثابت باقی مانده است بپوشاند!) ، حداقل در همان اتحادیه پولی. نرخ ارز هنوز بین LT مختلف بازی می کند اما طلا به طور غیر مستقیم “حذف می شود؟” از بازار و اسکناس های قانونی قانونی به مرکز سیستم پولی تبدیل می شوند.
اکنون ، وقتی مردم به اسکناس های قانونی حقوقی عادت می کردند و دیگر مرتباً آنها را برای طلا بازخرید نمی کردند ، دولت – با گذشت زمان – شروع به کاهش مقدار طلایی کرد که می توانستند با آنها در بانک مرکزی معامله کنند. این امر عمدتاً مورد توجه عموم مردم قرار نگرفت ، زیرا آنها اسکناس ها را به عنوان پول در نظر می گرفتند (از این نظر مطمئن بودند که چون نظم داده می شد ، دولت به دنبال منافع آنها بود). این در را برای دولت باز کرد تا به تدریج اسکناس های بیشتر و بیشتری را با مقادیر زیر و پایین طلا چاپ کند ، علاوه بر اسکناس هایی که قبلاً از هیچ چیز از طریق بانکداری ذخیره کسری ایجاد شده بود ، زیرا شهروندان طبق قانونی نمی توانستند آنها را رد کنند قانون مناقصه که به زور صدور ارز را در انحصار خود درآورد.
گرچه طلا و نقره هزاران سال به عنوان پول آزاد مورد استفاده قرار گرفته است (با شروع اولین سکه های طلا در حدود 550 سال قبل از میلاد مسیح در ترکیه مدرن) ، اما با گذشت زمان ایالات چندین شکل استاندارد “طلا را ایجاد کرده اند؟ (که بطور رسمی واحد حساب استاندارد اقتصادی را به مقدار مشخصی از طلا و / یا نقره گره زد).
اگرچه از زمان معرفی سکه طلا اقدامات مشابه محلی (با نتایج مشابه) انجام شده بود ، اما در دوران مدرن ، “انگلیس در سال 1717 یک استاندارد طلای واقعی را تصویب کرد […] و در سال 1819 به طور رسمی استاندارد طلا را تصویب کرد. هر چند ایالات متحده به طور رسمی با استاندارد دو فلزی (طلا و نقره) ، در سال 1834 با تصویب قانون استاندارد طلا از سوی کنگره ، به طور واقعی به طلا تغییر یافت و در سال 1900 به طور رسمی. در سال 1834 ، ایالات متحده قیمت طلا را 20.67 دلار در هر اونس تعیین کرد ، جایی که تا سال 1933 در آنجا باقی ماند. سایر کشورهای مهم در دهه 1870 به استاندارد طلا پیوستند. دوره 1880 تا 1914 به عنوان استاندارد طلای کلاسیک شناخته می شود. در آن زمان ، اکثریت کشورها (در درجات مختلف) به طلا پایبند بودند. همچنین این یک دوره رشد اقتصادی بی سابقه با تجارت نسبتاً آزاد کالا ، کار و سرمایه بود؟ (بوردو ، 2002). با رشد چشمگیر رشد اقتصادی از تولید طلا ، تورم بیداد می کرد و این کلید موفقیت در فضای اقتصادی بود.
ارزهای مختلف مانند مارک ، پوند یا دلار در آن زمان فقط برای وزن های خاصی از طلا شرایط متفاوتی داشتند. نرخ ارز “ثابت بود؟ همانطور که همه از پول یکسانی یعنی طلا استفاده می کردند. در نتیجه ، تجارت و همکاری بین المللی در این دوره افزایش یافت. با این وجود استاندارد طلای کلاسیک یک استاندارد طلای کسری بود (یعنی اجازه دادن به بانکداری ذخیره کسری و پوشاندن آن در پشت تحریم های دولت) و در نتیجه ، ذاتاً به طور خطرناکی بی ثبات است.
بانک ها صد در صد ذخیره نداشتند – سپرده ها و اسکناس های آنها 100٪ با طلا فیزیکی در خزانه هایشان پشتیبانی نمی شد. آنها (و سپرده گذاران آنها) همیشه با تهدید به از دست دادن ذخایر به وام های بد و عدم توانایی بازپرداخت سپرده ها در دوره های بانکی روبرو بودند..
طلا هنوز محدودیت طبیعی در میزان مصرف پول توسط دولت ایجاد کرده است (در برخی از زمان ممکن است طلای دولت تمام شود). اما از آنجا که جنگ یکی از پرهزینه ترین اقدامات دولت است ، “تصادفی نیست که قرن جنگ کل با قرن بانکداری مرکزی همزمان شده است؟ (پل ، 2009). استاندارد طلا در طول جنگ جهانی اول خراب شد (تبدیل اسکناس به طلا در مردم ممنوع بود ، تا اینکه مدت زمان کوتاهی استاندارد طلا از سال 1925 به 1933 بازگرداند).
“در سال 1933 ، رئیس جمهور فرانکلین روزولت طلای متعلق به شهروندان خصوصی [ایالات متحده] را ملی کرد و قراردادهایی را که در آن پرداخت با طلا مشخص شده بود ، لغو کرد. بین سالهای 1946 و 1971 کشورها تحت سیستم برتون وودز فعالیت می کردند. بر اساس این اصلاح بیشتر استاندارد طلا ، اکثر کشورها مانده های بین المللی خود را با دلار آمریکا تسویه کردند ، اما دولت ایالات متحده قول داد که سهام دیگر بانک های مرکزی دلار برای طلا را با نرخ ثابت سی و پنج دلار در هر اونس بازخرید کند. کسری های مداوم تراز پرداخت های ایالات متحده به طور پیوسته ذخایر طلای ایالات متحده را کاهش می دهد ، با این حال ، اعتماد به توانایی ایالات متحده برای بازخرید ارز خود را با طلا کاهش می دهد؟ ” در واقع تهدید به شروع یک بانک بین المللی است. “سرانجام ، در 15 آگوست 1971 ، رئیس جمهور ریچارد ام. نیکسون اعلام کرد که ایالات متحده دیگر پول طلا را بازخرید نمی کند ؟؟ بنابراین تمام ذخایر آنها را از بین می برد. “این آخرین مرحله در کنار گذاشتن استاندارد طلای مدرن بود؟ (بوردو ، 2002).
به عبارت دیگر ، از ابتدای استاندارد طلا ، مقدار طلائی که واحد حساب استاندارد در آن نمایش داده می شود ، همانطور که قبلاً همیشه در سیستم های مشابه بوده است ، مرتباً کاهش می یابد (کاهش می یابد). در سال 1971 ، اسکناس های بانک مرکزی “بدون بازگشت؟” توسط هر کالایی و اکنون فقط ارزش دارد زیرا دولت چنین گفته است. بسیار مهم ، آنچه واقعاً اتفاق افتاد ، سرقت طلای زیرین بود.
بدین ترتیب اسکناس ها به آنچه به عنوان پول فیات معروف است تبدیل شدند. پول فیات (تمام ارزهای رسمی فعلی جهان ، از جمله EUR ، USD ، GBP ، CHF ، JPY ، CNY ، BRL ، RUB ، INR و غیره) به هیچ وجه با کالاها مرتبط نیست. این کاغذ ، سکه های فلز پایه و ورودی های دیجیتالی در یک سیستم رایانه ای است. تنها چیزی که از آن حمایت می کند تبلیغات ، دستگاه اجباری دولت و بی سوادی اقتصادی گسترده است.
اکنون ، ایالات متحده دیگر به دلیل پشتوانه اساسی طلا یا کالاهای دیگر ، تحت هیچ محدودیتی محدود نمی شد. طلا دیگر نظم و انضباطی را برای سیاستمداران اعمال نمی کرد و دولت ها می توانستند چاپ پول را به دلخواه خود ، برای مقاصد و اهداف در مقادیر نامحدود آغاز کنند. نرخ بهره (قیمت پول) پس از آن دیگر توسط بازارها تعیین نمی شد ، بلکه دولت آن را بنا به صلاح دید دیکته می کرد.
در اصل ، زیر بنای “کالا؟ یک ارز فیات ملی به جمعیتی کنونی و آینده ای که ظاهراً نماینده آن است ، تبدیل شد.
بنابراین ، اگر کالایی (به استثنای کار برده انسانی و کنترل دولت اجباری دولت) وجود ندارد که از ارزهای فیات امروزی پشتیبانی کند ، بانک های مرکزی (ملی) چگونه آنها را ایجاد می کنند؟ درباره این احساس می توان گفت که “این به اندازه کافی خوب است که مردم کشور سیستم بانکی و پولی ما را درک نکنند ، زیرا اگر این را درک می کردند ، من معتقدم که قبل از فردا صبح انقلابی رخ خواهد داد?.
مکانیک آنقدر ساده است که باورش سخت است و با این وجود همان چیزی است که هست.
همانطور که در کل این کتاب مشاهده کردیم ، دولت برای جبران فساد و ناکارآمدی های بی رویه خود دائماً به ارز نیاز دارد. برای جبران کمبودهای مداوم خود ، دولت “اوراق قرضه می دهد؟” ابزارهای مالی که اساساً گواهی بدهی هستند. هنگام خرید اوراق قرضه ، به عنوان مثال 100 واحد بابت آن پرداخت می کنید. در عوض ، بانی اوراق قرضه قول می دهد که 100 واحد را در مدت زمان چند سال به شما بازپرداخت کند ، به علاوه سود در فواصل مشخص در این بین. هنگامی که دولت اوراق قرضه منتشر می کند ، آنها توسط بانک ها خریداری می شوند (که در حال حاضر همه به اجبار به سیستم های بانک ملی کشورهایی که در آن فعالیت می کنند متصل هستند). این اوراق قرضه برای دولت است (همانطور که نشان دهنده بدهی است) ، اما برای بانک یک دارایی است (همانطور که نشان دهنده یک ادعا است). به منظور دریافت ارز فیات ، بانک ها به نوبه خود “می فروشند؟” این اوراق به بانک های ذخیره ملی (مرکزی) ، در ازای دریافت ارز فیات (به صورت اسکناس نقدی ، یا امروز به شکل ارقام دیجیتالی در یک حساب ذخیره).
اما چگونه بانک مرکزی ملی ارز فیات را برای خرید آن اوراق دریافت کرده و ارز فیات را به گردش می اندازد؟ کلمات زیر را از یک کتابچه آموزشی منتشر شده توسط بانک ملی ایالات متحده ، فدرال رزرو ، به درستی تحت عنوان “به عبارت ساده تر ؟:” در نظر بگیرید وقتی شما یا من یک چک می نویسیم ، باید بودجه کافی در حساب ما برای پوشش چک وجود داشته باشد ، اما فدرال رزرو چک را می نویسد ، هیچ سپرده بانکی وجود ندارد که آن چک بر روی آن کشیده شود. وقتی فدرال رزرو چک می نویسد ، ایجاد پول می کند؟ (FRBB ، 1984).
پاراگراف بالا برای اندازه گیری خوب ارزش بازخوانی دارد. در واقع بانک های مرکزی “پول ایجاد می کنند؟” ex nihilo.
وقتی بانک مرکزی اوراق قرضه را خریداری می کند ، این اوراق را به عنوان دارایی در ترازنامه خود قرار می دهد ، درست مانند بانک های عادی که برای اولین بار اوراق قرضه خود را از دولت گرفتند. در سمت بدهی ترازنامه خود ، بانک مرکزی به سادگی “ذخیره ،” قرار می دهد از بانکهایی که “از آنها خریداری کرده است؟” اوراق قرضه در عوض ، بانک ها “اندوخته می شوند؟” (ارز فیات) در سمت دارایی خود ، که به نوبه خود به آنها امکان می دهد چندین برابر پول بیشتری از طریق بانکداری ذخیره کسری ایجاد کنند همانطور که قبلاً مشاهده کردیم.
این پیامدهای مستقیم دارد (و بسیاری از موارد غیرمستقیم دیگر ، همانطور که به زودی کشف خواهیم کرد).
اولاً ، ایجاد ارز فیات (یعنی بدون هیچ گونه پشتوانه کالا) اساساً چیزی بیشتر از یک حسابداری توسط بانک مرکزی نیست.
ثانیا ، ما می بینیم که امروز ، در سیستم جهانی ارزهای فیات ، همه پول بدهی است ، و بدهی پول است – با بشر و کار آنها به عنوان وثیقه ، مسئول بدهی هایی است که خود آنها موافقت نکرده اند ، با تهدید اسلحه از طریق هر نوع مالیات قابل تصور که توسط دستگاه اجباری دولت تضمین شده است ، از ثروت خود استخراج می شوند.
ثالثاً ، سیستم ارزی فیات ذاتاً بی ثبات است زیرا باید اوراق قرضه بیشتری برای پرداخت سود اوراق قرضه قبلی و غیره ایجاد شود. در برهه ای از زمان ، فقط تورم بیش از حد یا پیش پرداخت بدهی می تواند دنبال شود و همانطور که تاریخ نشان می دهد ، معمولاً ترکیبی از هر دو است. اما تا زمانی که این اتفاق بیفتد ، پول های فیات توسط کلاس های انگلی کشور و ذینفعان آن مورد استفاده قرار گرفته است تا پس انداز و دارایی های دیگران را سرقت کند.
که ما را به نقطه چهارم ما می رساند:
وقتی ارز فیات ایجاد می شود ، برخی از پس اندازها و قدرت خرید خود را از هر شهروند (که به اجبار مجبور به استفاده از ارز فیات در معاملات روزانه خود می شود) می رباید.
مثال زیر را در نظر بگیرید: فرض کنید بازاری وجود دارد که فقط یک تخم مرغ فروشی است و فقط یک واحد ارز ، که می تواند برای خرید تخم مرغ استفاده شود (چون کالاها یا خدمات دیگری وجود ندارد ، ارز کاربرد دیگری نخواهد داشت در این وضعیت فرضی). وقتی دولت (از طریق انتشار اوراق قرضه – بدهی با شهروندان به عنوان وثیقه – مستقیم یا غیر مستقیم به بانک مرکزی خود) یا “خصوصی”؟ بانک های امروز (از طریق بانکداری ذخیره کسری) از هیچ چیز ارز ایجاد نمی کنند ، واحد اضافی ارز ایجاد می شود و به سیستم اضافه می شود. با این حال ، این بدان معنا نیست که اکنون به طور ناگهانی دو تخم مرغ برای فروش موجود است (این را با یک ارز با پشتوانه کالا مقایسه کنید ، جایی که یک اسکناس – یا یک سکه طلا یا نقره و غیره – کالای فیزیکی ارزش را نشان می دهد) . در حقیقت ، نتیجه این است که اکنون دو واحد پول فیات وجود دارد ، اما هنوز فقط یک تخم مرغ وجود دارد. به عبارت دیگر ، تمام آنچه اتفاق افتاده این است که قیمت تخم مرغ به سادگی دو برابر شده و به دو واحد ارز می رسد. این همان چیزی است که تورم نامیده می شود.
اما ، و این بسیار مهم است ، هنگامی که این وضعیت را به کل کالاها و خدمات موجود گسترش دهیم ، برای مردم بسیار دشوار است (تقریباً غیرممکن است) تخمین بزنید که چه مقدار ارز فیات توسط بانک های مرکزی و توسط دولت تحریم شده ایجاد می شود بانکداری ذخیره کسری. در نتیجه ، کسانی که از ایجاد ارز آگاه هستند (و اولین کسی است که دست به آن می شود) ، یعنی دولت ، بانک ها و همدستان آنها ، می توانند با این ارز جدید فیات کالا و خدمات را با قیمت های قبل از تورم خریداری کنند. که ناگهان از هیچ خلق شد. افراد دیگر از این واقعیت که قیمت تخم مرغ فقط دو برابر شده است آگاه نیستند (نه فروشنده ، و نه شخصی که یک واحد پول پس انداز کرده است تا بتواند تخم مرغ را بخواهد که بخواهد). در نتیجه ، همه شرکت کنندگان با هزینه دولت و بانکها فریب و سرقت می شوند. فروشندگان کمتر از قیمتهای تعدیل شده به فروش می رسند که پس از فروش حاصل می شود و قدرت خرید پس اندازکنندگان نیز به همان اندازه است..
از طریق سیستم خرید و فروش اوراق قرضه ، بانکهای مرکزی می توانند بر اساس قیمت دولت ، قیمت این اوراق را تحت تأثیر قرار دهند (زیرا آنها بودجه نامحدودی برای انجام این کار دارند ، حداقل تا زمانی که مردم ارز فیات را قبول کنند) ارزش دارد زیرا دولت چنین می گوید). قیمت اوراق قرضه با بهره ای که در مقایسه با نرخ سود اوراق قرضه جدید ایجاد می کند ، ارتباط دارد. با خرید و فروش اوراق قرضه جدید و موجود ، نرخ بهره آنها (که به عنوان پایه ای برای تمام نرخ های بهره در سراسر سیستم عمل می کند ، به طور رسمی – البته البته نه واقعاً – “بدون ریسک” ، به دلیل حمایت دولت) قابل دستکاری است توسط بانکهای مرکزی.
این ما را به قسمت پایانی این فصل می رساند ، جایی که همه موارد بالا گرد هم می آیند تا نوری بر یکی از مخرب ترین نیروهای جهان مدرن ایجاد کنند که توسط سیستم Statist ارزهای فیات و بانکداری ذخیره کسری ایجاد شده است: “تجارت” چرخه ، ” (هرچند ، همانطور که خواهیم دید ، “تجارت” واقعی به معنای بازار آزاد هیچ ارتباطی با آن ندارد).
نظر شما درباره سرمقاله Christophe Cieters به نام “Monopoly Money” چیست؟ نظرات خود را در مورد این موضوع در بخش نظرات زیر با ما در میان بگذارید.