دروغ بزرگی که توسط بانک های مرکزی ادامه می یابد
سیستم بانکداری مرکزی سیاست های پولی را در یک حوزه قضایی خاص ، از جمله ایجاد پول خود کنترل می کند. این سیستم دروغ و انکار واقعیت است. دروغ از نظر انگیزه و محتوا سیاسی است و انکار واقعیت ریشه در فرهنگ و فلسفه دارد.
همچنین بخوانید: بیت کوین سلاحی برای آزادی بیان در برابر سانسور دولت و شرکت ها است
نسبی گرایی اخلاقی و بانکداری مرکزی
دروغ سیاسی: گفته می شود بانک های مرکزی تجارت را تسهیل می کنند و با اتصال جهانی آنها به مشتریان سود می رسانند. هدف آنها تضمین پول و ایمنی معاملات است. در واقع ، بانک های مرکزی یک نقطه اتصال برای تجارت هستند ، که نخبگان را با هزینه مردم عادی سود می برد. فیات اجباری آنها بزرگترین ، طولانی ترین و دورترین کلاهبرداری مالی است که تاکنون ادامه یافته است. کلاهبرداری فیات پول توسط طبقه سیاسی بر افراد سازنده انجام می شود. معاملات بانک های مرکزی برخلاف آنچه ادعا می شود است. آنها برای دستیابی به ثروت و اطلاعات شخصی افراد متوسط ، به مشتریان خیانت می كنند.
دروغ فلسفی: برای حفظ یک دروغ عظیم در طول زمان ، واقعیت ها باید دائماً انکار شوند. در غیر این صورت ، مردم کلاهبرداری را در جریان واقعیت قرار می دهند و آن را در برابر شواهد بررسی می کنند. باطل باید واقعیت را محو یا نابود کند تا واقعیت ها بی اعتبار شوند. اگر این دروغ با گذشت زمان موفقیت آمیز باشد ، مردم به این باور می رسند که اکنون اوضاع درست است – آنچه که به آنها گفته می شود “واقعی” است – روشی است که همیشه بوده و باید باشد. هیچ چیز به جز دروغ عملی و ممکن نیست.
اوضاع چگونه بوده است
آی تی نبود همیشه به این ترتیب است و تاریخ بزرگترین بررسی واقعیت است. به عنوان مثال فساد پول کاغذی یک دانش سیاسی رایج بود. در نظر گرفتن پدران بنیانگذار America.
“پول کاغذی تاثیری در دولت شما داشته است که تا به حال خواهد داشت ، تجارت را خراب می کند ، صادقان را سرکوب می کند ، و درها را به روی هر نوع تقلب و بی عدالتی باز می کند.” جرج واشنگتن, اولین رئیس جمهور ایالات متحده.
“پول کاغذی ناعادلانه است. اگر طلب قانونی دارد ، به طلبکاران اگر بدهکار قانونی نباشد ، با افزایش دشواری در بدست آوردن گونه به بدهکاران. این خلاف قانون اساسی است ، زیرا به اندازه برداشتن ارزش برابر در زمین ، بر حقوق مالکیت تأثیر می گذارد. این مخرب است ، اعتماد به نفس را بین افراد از بین می برد. دلسرد کننده تجارت… ” جیمز مدیسون, “پدر قانون اساسی”
“انتشار یك كاغذ فاقد بودجه به عنوان نشانه ارزش ، نباید بخشی رسمی از قانون اساسی را ادامه دهد و نه برای استفاده از آن. در طبیعت خود ، حامل سو abاستفاده است و می تواند موتور تحمیل و کلاهبرداری باشد. وسوسه هایی که به همان اندازه برای صداقت دولت و اخلاق مردم مضر است. ” الكساندر همیلتون, اولین وزیر خزانه داری.
در یک نامه مه 1788, توماس جفرسون – نویسنده اعلامیه استقلال – از کلمه جالبی برای توصیف پول کاغذی استفاده کرد: “شبح”.
توماس جفرسون
“هیچ سخنی وجود ندارد که این آتش سوزی [ورشکستگی در لندن] به پایان برسد. شاید در شعله ور شدن کلی مقاله آنها. اگر الان نیست ، باید طولانی باشد. فقط با 20 میلیون سکه و سیصد و چهارصد میلیون کاغذ در گردش ، عمومی و خصوصی ، هیچ چیز دیگری لازم نیست جز یک وحشت عمومی ، یا ناشی از شکست ، حمله یا هر علت دیگری ، و کل بافت بینایی در هوا از بین می رود این کاغذ فقر است ، که فقط شبح پول است و نه پول. ” در سال 1817 ، جفرسون اضافه کرد که “سو abاستفاده های پول کاغذی نیز اجتناب ناپذیر است و با شکستن اندازه ارزش ، قرعه کشی تمام دارایی های خصوصی را انجام می دهد.”
شبح پول
همانطور که پدران بنیانگذار دیگر دقیق بودند ، جفرسون به مسئله اساسی تری اشاره کرد. ارز کاغذی “شبح پول” بود. سکه واقعیت بود. آنها مانند دروغ و حقیقت با یکدیگر مخالف بودند ، یکی فانتوم و دیگری ماده زندگی. پول کاغذی صرفاً بیان و راهی برای فساد نیست ، بلکه موازی وجودی پول بازار آزاد است. (“اگزیستانسیال” در اینجا بدان معنی است که فیات وجود پول را با “شبح” بودن آن تأیید می کند ، حتی در حالی که با اصل پول در تضاد است.)
چالش بانک های مرکزی این است که فانتوم واقعی به نظر برسد و واقعیت کلاهبرداری به نظر برسد. یکی از راه های انجام این کار زیر سوال بردن اعتبار واقعیت عینی است. از این گذشته ، اگر واقعیت عینی وجود نداشته باشد – اگر واقعیت توسط مقامات ، روایت ، اکثریت یا سایر نیروهای ذهنی دیکته شود – پس هیچ واقعیتی وجود ندارد که بتواند چیزی را ارزیابی کند. وقتی هیچ چیز از نظر عینی نادرست یا درست نباشد ، دروغ به اندازه حقیقت معتبر است.
نسبی گرایی اخلاقی
ما در فرهنگ نسبی گرایی زندگی می کنیم ، که از انکار واقعیت پشتیبانی می کند – انکاری که دروغ فراگیر بانکداری مرکزی را حفظ می کند. نسبی گرایی اخلاقی استدلال می کند که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد؛ هیچ استاندارد عینی یا شواهد تجربی اساس اخلاق و قضاوت شخصی را ندارد. نسبی گرایی اخلاقی را می توان به دسته های مختلف تقسیم کرد:
- نسبی گرایی اخلاقی توصیفی ، اعتقادات مردم در مورد اخلاق را مورد مطالعه قرار می دهد و غالباً بر باورهای مجموعه هایی مانند قبایل یا جوامع خاص تمرکز می کند. گاهی اوقات “مقایسه ای” نامیده می شود زیرا در تقابل با رویکردهای مختلف است.
- نسبیت گرایی فرا اخلاقی ادعا می کند که احکام اخلاقی به معنای اثبات یا عینی درست یا غلط نیستند. آنها نسبت به یک چشم انداز یا شرایط هستند – یعنی ذهنی هستند. این ایده زیربنای همه نسبی گرایی است.
- نسبی گرایی اخلاقی هنجاری ، زیرمجموعه ای از اخلاق هنجاری ، از نحوه رفتار مردم می پرسد. نسبی گرایی پاسخ می دهد که هیچ معیار اخلاقی همه مردان را در همه زمان ها مقید نمی کند زیرا درست و غلط جهانی نیستند. به عنوان مثال کشتن یک انسان بی گناه همیشه اشتباه نیست.
(نقطه مقابل نسبیت گرایی اخلاقی مطلق گرایی است – این آموزه که اعمال ذاتاً درست یا غلط است. کشتن یک فرد بی گناه است ذاتاً اشتباه است ، حتی اگر این کار برای منافع بیشتر یا منافع دیگری باشد.)
مکانی که در آن بسیاری از افراد با نسبی گرایی اخلاقی به شکل خالص روبرو می شوند ، دوره های مقدماتی کالج فلسفه است. این استاد فرضیه ای مطرح می کند تا دانشجویان را مجبور کند که کدهای اخلاقی خود را دوباره بررسی کنند. این سناریو معمولاً اجرا می شود: “تمام ملت فرانسه فردا صبح می میرند مگر اینکه همسایه خود را که یک انسان بی گناه است بکشید. چه کار میکنی؟” یا: «شما می توانید با فشار دادن دکمه ای که باعث کشته شدن یک فرد سالم که یک انسان بی گناه است ، سرطان را از بین ببرید. آیا شما دکمه را فشار می دهید؟ “
چنین سوالاتی توهم یک معضل اخلاقی است. آنها ارواح هستند. آنها قرار است وحشت اخلاقی شرکت در کشتار جمعی را در برابر وحشت اخلاقی کشتن یک فرد بی گناه قرار دهند تا دانش آموز به این نتیجه برسد که گزینه صحیحی وجود ندارد. اخلاق نسبی است نه مطلق. اما س questionsالات شبح هستند زیرا نمی توان صادقانه به آنها پاسخ داد. آنها دنیای موازی را فرض می کنند که در آن قوانین واقعیت ، مانند علت و معلول ، به طرز چشمگیری تغییر یافته اند که فشار دادن یک دکمه سرطان را درمان می کند. این جهان با جادو عمل می کند نه واقعیت عینی.
پاسخ صادقانه به دوگانگی کاذب
در حقیقت ، یک پاسخ صادقانه وجود دارد: “از آنجا که اصول اخلاقی و عملکرد من براساس واقعیت ها و قوانین فیزیکی جهان پیرامون من است ، من نمی دانم اگر این حقایق و قوانین دیگر وجود نداشت ، چه می کردم؟ اگر من واقعیتی کاملاً متفاوت داشتم ، مطمئن هستم که اخلاق و رفتارهای من متفاوت خواهد بود ، اما نمی دانم چگونه.”این پاسخ برخلاف آنچه معضلات مصنوعی برای ایجاد آن است ، است ، زیرا واقعیت را بیشتر از اینکه آن را تار کند ، ادعا می کند.
و با این حال ، این نوع سوال معمولاً به عنوان یک مسئله اخلاقی “سخت” در نظر گرفته می شود. به هر حال ، چگونه زندگی یک نفر می تواند بیش از میلیون ها نفر باشد؟ این پرسش یکی دیگر از مشکلات فکری است. اخلاق به جای یک اصل ، به یک بازی اعداد ، تجزیه و تحلیل هزینه و سود کاهش می یابد. همانطور که استاد ادعا می کند موضوع اکنون سودگرایی است ، نه اخلاق. این تخریب اخلاق عینی است. به خلأ ناشی از آن ، سودگرایی هجوم می آورد ، معمولاً در شرکت نظرات خبره و اظهارات معتبر است.
درست و غلط همه نسبی نیستند
آنچه درست یا غلط است یکی از اساسی ترین تصمیماتی است که فرد می تواند بگیرد. اگر فرد متقاعد شد كه قضاوت اخلاقی خود را به یك مرجع یا یك منطقه خاکستری كنار بگذارد – اگر اخلاق یا واقعیت عینی وجود نداشته باشد – همه تصمیمات و قضاوت ها بر اساس نسبی گرایی است.
پیامدهای این امر در بانکداری مرکزی دو مورد است: نسبی گرایی اخلاقی و متافیزیکی که به نفع دروغ است.
بانکداری مرکزی غیراخلاقی است. پول فیات و تورم اجتناب ناپذیر آن سرقت است. انحصار بانکداری فرصت و رفاه را از مردم می گیرد. مجازات مخالفان مالی ، مانند بازاریان سیاه پوست ، با نفی استفاده از اموال شخصی ، آزادی را نفی می کند. این یک مشکل برای بانکداری مرکزی است زیرا یک استاندارد دو ستمگر است و مردم در برابر بی عدالتی آشکار قیام می کنند. با این وجود با حذف اخلاق از تصویر ، می توان مشکل واکنش متقابل در برابر دو استاندارد را برطرف کرد. بدون اخلاق عینی ، عدالت عینی وجود ندارد. همه چیز مربوط به اقتدار ، نظر متخصص ، شرایط و سودمندی است.
تبلیغ سه ساله
بانکداری مرکزی یک دروغ متافیزیکی است که مستلزم بی اعتبار کردن واقعیت است. از دروغ برای ایجاد برتری امور مالی کنترل شده توسط دولت نسبت به یک سیستم کنترل شده خصوصی استفاده می شود و بنابراین پیروی از افراد را جلب می کند. این تبلیغات اساساً سه وجهی است.
1) گزینه های خصوصی به عنوان مجرمانه یا مملو از خطر – یا هر دو به تصویر کشیده می شوند. برای مثال ، اتهامات جنایی علیه ارز رمزنگاری شده شامل قاچاق انسان ، فرار مالیاتی ، خرید و فروش مواد مخدر و پولشویی است. اتهامات فوق العاده اغراق شده و برابر پول فیات معتبر هستند. این خطرات شامل تقلب ، حملات باج (باج خواهی) و بازار آزاد است. البته تقلب و باج خواهی فقط در رمزنگاری نیست و درمان بازار آزاد هر دو استفاده از فن آوری دقیق و محافظتی است.
شیطان پرستی در بازار آزاد موضوع دیگری است. سیاسی و فلسفی است. منافع شخصی و مبادله داوطلبانه تنها به دلیل ضد تعارض بودن آنها با دولت شرور است. بازار آزاد رقابت اصلی ایالت است زیرا در واقع آنچه را دولت وعده می دهد اما قادر به تحقق آن نیست فراهم می کند: آزادی ، سعادت ، صلح و جامعه مدنی. رقابت مجاز نیست ، به ویژه هنگامی که موثر باشد.
2) دولت استدلال می کند که م institutionsسسات مالی آن کالاهای عمومی است در حالی که گزینه های خصوصی سیستم های بی رحمانه ، آشفته و بی کفایتی هستند که هیچ گونه مراجعه ای به افراد استثمار شده ارائه نمی دهند. این لشکر کشی توسط گروهی از مراجع پشتیبانی می شود که ترکیبی از دانشمندان ، بوروکراتیک ها و افراد به شدت مسلح هستند. مهمتر از همه ، مردم باید از مقایسه سیستم مالی فعلی با گزینه های گذشته یا احتمالات در آینده که دروغ را زیر سوال می برد ، دلسرد شوند. همانند کلاس فلسفه ، قوانین واقعیت نیز باید تغییر یابد. در این حالت ، قوانین بازار باید بی اعتبار شود.
3) برخی همیشه از طریق تبلیغات می بینند. این افراد به دلیل عدم رضایت دیگران از انجام این عمل به دلیل عدم توافق ، مورد هدف قرار گرفته و مجازات می شوند. این همان نقطه ای است که تبلیغات به تفنگ تبدیل می شود.
چاپگرهای پول پذیر Mendacious
بانکهای مرکزی حقیقت را از دروغ می دانند. انها میدانند که چه میکنند. “بانک ملی هلند می گوید طلا می تواند در صورت سقوط کامل اقتصاد را از نو آغاز کند.” De Nederlandsche Bank (DNB) یا بانک مرکزی هلند اخیراً تصدیق کرده است که سیستم دروغ هایش متزلزل است. DNB اظهار داشت, “اگر سیستم [بانکداری مرکزی] سقوط کند ، سهام طلا می تواند به عنوان پایه ای برای ایجاد مجدد آن عمل کند. طلا اعتماد به نفس را در ثبات ترازنامه بانک مرکزی تقویت می کند و احساس امنیت ایجاد می کند. “
این بیانیه پذیرش نادر واقعیت است. ساختار بانکداری مرکزی به قدری شفاف و ناپایدار و متقلب شده است که افراد اعتماد به نفس و احساس امنیت خود را در آن از دست داده اند. بانک های مرکزی اکنون امید خود را به ذخیره ارزش می گذارند که پنج قرن سابقه و انتخاب خصوصی آن را پشتیبانی می کند – طلا. حتی بسیاری از این شرط های نسبتاً ایمن را با جعل یا استفاده از ارزهای دیجیتال که اغلب توسط طلا یا سایر کالاهای سخت پشتیبانی می شوند ، تضمین می کنند. بانکداران مرکزی متوجه می شوند دودی که به آینه می ریزند باید توسط نوعی ثروت که مردم به آن اعتماد دارند دفع شود.
با فروپاشی بانکداری مرکزی ، دروغ نیز خراب می شود. حقیقت خیلی زود نمی تواند بیاید.
آیا قبول دارید که روزهای بانکداری مرکزی شماره گذاری شده است؟ در بخش نظرات زیر به ما اطلاع دهید.
سلب مسئولیت: این یک مقاله Op-ed است. نظرات بیان شده در این مقاله از نظر نویسنده است. Bitcoin.com هیچگونه مسئولیتی در قبال هرگونه محتوا ، صحت و کیفیت در مقاله Op-ed ندارد. خوانندگان باید قبل از هر اقدامی در رابطه با محتوا ، دقت لازم را انجام دهند. Bitcoin.com به طور مستقیم یا غیرمستقیم مسئولیتی در قبال خسارت یا خسارتی که ناشی از آن یا در ارتباط با استفاده یا اعتماد به هرگونه اطلاعات موجود در این مقاله منتشر شده است ، ندارد..
تصاویر با مجوز از Shutterstock.
آیا می دانید با ابزار Bitcoin Block Explorer می توانید معامله تایید نشده بیت کوین را تأیید کنید؟ به سادگی جستجوی آدرس Bitcoin را برای مشاهده آن در بلاکچین کامل کنید. به علاوه ، از نمودارهای Bitcoin ما دیدن کنید تا ببینید در صنعت چه اتفاقی می افتد.