وندی مک الروی: اجرای قانون بازار آزاد برای رمزنگاری
انقلاب ساتوشی: انقلابی در انتظارات رو به افزایش.
بخش 4: جامعه در برابر دولت
فصل 9 ، قسمت 6
دولت یک کارخانه قانون است. این قوانین را به همان روشی تصویب می کند که نوع دیگری از کارخانه قالب گیری فلز را اکسترود می کند … اما ، در حالی که کارخانه ای که قالب فلز را اکسترود می کند محصولی را ارائه می دهد که عموما برای شهروندان مفید است و برخی از شهروندان داوطلبانه آن را خریداری می کنند. کارخانه دولت اجباری را که عمدتا برای دولت مفید است ، بیرون می کشد ، اما [از طریق مالیات و سایر “هزینه ها”] پیشاپیش توسط مردم خریداری می شود ، که هرگز در موقعیت امتناع از خرید نیستند.
-رابرت لوفر, ماهیت انسان و دولت او
یک تفاوت اساسی بین دولت و جامعه: مورد دوم مردم را مجبور به خرید محصولات یا خدمات مورد نظر خود نمی کند. جامعه آنها را ملزم به استفاده از بانك هاي مركزي ، خريد مجري قانون يا تأمين مالي حمايت نظامي در برابر ملت هاي خارجي نمي كند. مردم می توانند به طور کلی آن نوع محصول را رد کنند ، یا می توانند از یک تامین کننده خصوصی رقیب استفاده کنند.
در مقابل ، دولت خرید اینگونه محصولات را مجبور می کند به این دلیل که این کالاها برای منافع اجتماعی ضروری هستند. نه تنها این ، دولت ادعا می کند که انحصارها لازم است تا به عنوان اشخاص ثالث مورد اعتماد (TTP) عمل کنند.
در هسته اصلی تعارض بین دولت و جامعه ، دیدگاههای ضد و نقض TTP وجود دارد. دولت بر تعریفی خنثی یا خیرخواهانه اصرار دارد. یعنی TTP موجودی است که کیفیت یا صداقت تعاملات بین افرادی را که با اعتماد سرمایه گذاری می کنند تسهیل می کند. توضیحات می تواند دقیق باشد. افراد می توانند از وکیل استفاده کنند ، به عنوان مثال به عنوان واسطه در یک معامله تجاری. اما TTP تنها در صورتی خنثی یا خیرخواهانه است که کسی مجبور به استفاده یا تأمین مالی آن نباشد.
هر دو گروه ، مانند cypherpunks ، و افراد ، مانند Satoshi Nakamoto کنایه تلخی را در معنای کلمه “مورد اعتماد” در TTPs برجسته کردند. این کلمه مسخره خودش بود. نمی توان به یک TTP ایالتی اعتماد کرد که به نمایندگی از افرادی که مجبور به مصرف محصولات و خدمات آن هستند ، عمل کند. همیشه به نفع خود عمل می کرد. جهان به شدت به سیستم ها و رویکردهای جایگزین احتیاج داشت که اعتماد به آنها لازم نبود زیرا معاملات به طور مستقل قابل تأیید بودند.
بلاکچین به عنوان قانونی برای خودش طراحی شده است ، با نقل و انتقالات که هر کسی می تواند تأیید کند. به همین دلیل شفاف ، تغییرناپذیر و غیر متمرکز است. به کمترین معنی “بی اعتماد” است. بلاکچین همچنین برای جلوگیری از اقدامات کلاهبرداری شخصی با پرداخت غیرقابل برگشت پرداخت ها و استفاده از تمبرهای زمانی که از هزینه های مضاعف جلوگیری می کند ، ساخته شده است..
اما مبارزه با بازیگران بد گاه به گاه ، مانند افرادی که کالای پولی را تحویل نمی دهند ، هدف اصلی بلاکچین نیست. نباید هم باشد. هر زمان که انسانها مبادله کنند ، برخی تقلب ها اتفاق می افتد زیرا طبیعت انسان حاوی رگه ای از عدم صداقت است. ممکن است یکی بگوید این جای تأسف دارد ، اما سپس ، می توان پرسید: در مقایسه با چه؟ مبادلات رمزنگاری نظیر به نظیر و مبادلات غیرمتمرکز نباید بر اساس معیار کمال مورد قضاوت قرار گیرند. آنها باید ارزیابی شوند که چگونه هدف اصلی خود را به طور موثر انجام می دهند: مبارزه با جرایم گسترده نهادینه شده توسط دولت علیه جامعه – یعنی علیه افراد – به ویژه از طریق بانک مرکزی و ارزهای فیات.
نبوغ استراتژیک منسوخ شدن TTP ها با جایگزینی و نادیده گرفتن آنها دست کم گرفته می شود زیرا معمولاً در قلمرو دیجیتال محدود می شود. در حقیقت ، این استراتژی در سراسر جامعه کاربرد دارد و رمزنگاری بخشی از یک سنت سیاسی طولانی است که از آن به عنوان پیشگیری یاد می شود. مشاهده رمزنگاری از طریق این لنز دیدگاه ها و بینش های مختلفی را ارائه می دهد که کاملاً با آزادی شخصی سازگار است.
رمزنگاری به عنوان بخشی از سنت پیشگیری
Crypto با اجازه دادن به آنها برای جلوگیری از بانک های مرکزی و حفظ اطلاعات خصوصی که قدرت زندگی آنها را در اختیار دارد ، از افراد در برابر جنایات مخرب نهادینه شده دولت محافظت می کند.
رابرت لوفور آزادیخواه یکی از بهترین نظریه پردازان در مورد چگونگی پیشگیری از جرم ، به ویژه کسانی که دولت علیه جامعه مرتکب شده است ، بود. وی پرسید ، “چگونه جامعه ای می تواند عدالت خصوصی را به بهترین وجه تأمین کند؟” وی پاسخ داد: دفاع های پیشگیرانه که قبل از وقوع جرم از آن اجتناب می کنند. این در تضاد با نحوه برخورد اکثر نظریه پردازان آزادیخواهانه به مسئله عدالت خصوصی بود. آنها تقریباً به طور کامل بر روی موضوعاتی مانند استرداد در مقابل قصاص یا چگونگی ساختار سازمان های اجرای عدالت متمرکز شده اند. همه این مسائل تنها پس از نقض حقوق پویا شدند. لوفور مانند ساتوشی خواهان سیستمی بود که از وقوع جنایات نهادینه شده در کشور جلوگیری کند.
شباهت های قابل توجهی بین LeFevre و Satoshi وجود دارد. لوفور در تلاش بود تا از یک TTP جلوگیری کند و جایگزین آن شود: اجرای قانون سنتی ، از جمله سیستم دادگاه ، که انحصار دولت بود. انگیزه این دو مرد مشابه بود. لوفور اجرای قانون را یک شکست عظیم یا بسیار بدتر می دانست. تحت عنوان تأمین عدالت ، با تنظیم تقریباً هر فعالیتی که نفس نفس می زد ، افراد را تحت فشار قرار داد. به همین ترتیب ، ساتوشی می دانست که بانک های مرکزی و فیات شکست های عظیم یا بدتر از آن هستند. آنها تحت عنوان تأمین ثبات و حمایت مالی ، ثروت افراد را از طریق سازوکارهایی مانند تورم غارت کردند و آن را به صاحبان قدرت منتقل کردند.
هر دو نفر از نهادهای خصوصی حمایت می کردند که در زمینه حقوق مدنی با همتایان دولت خود مقابله نمی کردند ، اما از نیازی به آنها جلوگیری می کرد. لوفر نوشت, “آیا دولت تنها وسیله ای است که ما از خود محافظت می شناسیم؟ نه این نیست. بیمه داوطلبانه وسیله دیگری است. همینطور پلیس های خصوصی ، سازمان های خصوصی مانند لژیون آمریکایی ، نگهبانان شب ، پلیس بازرگان ، Triple A و شاید تعداد زیادی از افراد دیگر … »(آنچه در بالا ذکر شد ، توصیف بسیار ساده ای از رویکرد او است.)
مزایای عملی به سیستم های پیشگیری LeFevre و Satoshi پایبند هستند. برای یک چیز ، بعد از وقوع جرم ، تقریباً غیرممکن است که یک قربانی را کامل کرد ، حتی در موارد غیر کیفری قرارداد یا شکنجه مستقیم. یک گلدان شکسته ممکن است به عنوان یک میراث خانوادگی باشد ، اما با ارزش بازار جایگزین خواهد شد ، نه با ارزش احساسی. با جرایم خشن مانند تجاوز ، حمله یا قتل ، پاک کردن آسیب بسیار دشوارتر است. بدن می تواند بهبود یابد ، صورتحساب پزشکی می تواند پرداخت شود ، اما رنج عاطفی می تواند دائمی باشد. مدتهاست که مشکل اصلاح پرونده های جنایی شناخته شده است. در اخلاق آزادی ، حتی مدافع بزرگ جبران خسارت موری روتبارد استدلال کرد, “در مورد سو assاستفاده جسمی ، که جبران خسارت حتی اعمال نمی شود ، ما می توانیم … مجازات متناسب استفاده کنیم. به طوری که اگر A به طریقی خاص B را مورد ضرب و شتم قرار داده باشد ، B حق دارد تا بیش از همان حد ، A beat را شکست دهد. ” چشم انداز ضرب و شتم عمومی به عنوان یک راه حل در جامعه مدنی ناخوشایند به نظر می رسد.
به همین ترتیب ، از دست دادن پس انداز زندگی خود از طریق تورم ، مصادره ، سو mis مدیریت و سایر اقدامات مجرمانه توسط بانک های مرکزی می تواند ویرانگر باشد. جبران خسارت ممکن است راحت تر انجام شود – به هر حال ، دلار یک دلار است ، اما بازگشت وجوه غالباً بعید است. حتی در صورت وقوع ، این روند می تواند سالها به طول انجامد و هزینه های حقوقی سنگینی را در بردارد. پیشگیری بسیار دور ترجیح داده می شود.
البته دولت نمی خواهد پیشگیری کند ، زیرا این استراتژی انحصار آن بر TTP ها مانند اجرای قانون و سیستم بانکی را می شکند. مهم نیست که اجرای قانون هیچ خدمات واقعی به مشتری ارائه نمی دهد. دادگاهها در بسیاری از کشورها حکم پلیس را صادر کرده اند هیچ گونه تعهدی برای محافظت از افراد نیست. اما ، تا زمانی که مردم متقاعد شوند پلیس “برای خدمت و محافظت” در آنجا است ، آنها از دست دادن آزادی را به نام امنیت می پذیرند. مهم نیست که بانک های مرکزی به عنوان بازوی دولت عمل می کنند. تا زمانی که مردم به نیاز به “ضمانت” مانند حمایت از شرکت بیمه سپرده فدرال متقاعد شوند ، آزادی را برای قول ایمنی تسلیم می کنند.
راز حفظ کنترل دولت بر جامعه ایجاد ترس و سپس تحریک آن است. این فرآیند در رمزنگاری در حال اجرا است هر زمان که دولت به دو شکل قانون که ضمانت نامه خود هستند ، متوسل شود: قوانین ناعادلانه ، مانند اقدامات ضد مواد مخدر. و مقررات ، مانند مشتری خود را بشناسید. دو شکل قانون که برای جامعه طبیعی است نمی تواند به طور موثری در برابر رمزنگاری مورد استفاده قرار گیرد: قوانینی برای محافظت از شخص و دارایی ؛ و قانون قرارداد. باز هم ، دولت و جامعه ناسازگار هستند. سلاح اصلی دفاع شخصی جامعه اثبات غیرضروری بودن حمایت و “خدمات” دولت است.
یک سوال خسته کننده
فشار ناشی از پیشگیری همچنین باعث ایجاد انشعاب در نگرش در جامعه رمزنگاری ها می شود. پیشگیری و پرهیز از همراهان طبیعی است. رویارویی برخورد ناراحت کننده ای است. کدام روش موثرتر است؟ یا می توان بیانی پتو داد؟ به نظر می رسید ساتوشی فکر می کرد که می تواند باشد.
جولیان آسانژ و ساتوشی ، که هر دو ارزش آزادی رمزنگاری را کاملاً درک می کنند ، این دو نگرش را مجسم می کنند. آسانژ سبک خود را در توییتی در اکتبر 2017 ابراز داشت: “من عمیقاً از دولت ایالات متحده ، سناتور مک کین و سناتور لیبرمن تشکر می کنم که ویزا ، MasterCad [sic] ، Paypal ، AmEx ، Moneybookers و دیگران را برای ایجاد محاصره بانکی غیرقانونی علیه WikiLeaks از سال 2010 شروع می شود. این باعث شد که ما در بیت کوین سرمایه گذاری کنیم > 50،000٪ بازده دارد. “
نگرش ساتوشی مهار شد در پاسخ او به توییت اولیه 2010 آسانژ. مرد آخر با صدای بلند گفت: “آن را [بیت کوین] روشن کنید.” ساتوشی مخالفت کرد. “نه ، آن را ارائه ندهید.” این پروژه باید به تدریج رشد کند تا نرم افزار در طول مسیر تقویت شود. من این درخواست را به ویکی لیکس می دهم که سعی در استفاده از بیت کوین نداشته باشد. بیت کوین یک جامعه بتا کوچک در ابتدای راه است. ” کمتر از یک هفته بعد ، در 12 دسامبر 2010 ، ساتوشی پس از ارسال پیام از انجمن بیت کوین ناپدید شد: “ویکی لیکس لانه شاخ را لگد کرده است ، و گروه به سمت ما می رود.” ازدحام دولت و شاید هم آن کاربرانی بودند که به بیت کوین به عنوان وسیله آزادی ، اهمیتی نمی دادند.
این ساده است که حدس بزنیم کدام نرم افزار می تواند تقویت یا اضافه شود به نرم افزار بتا: حمایت در برابر بازیگران بد؟ نوعی مبادله غیرمتمرکز برای تجارت و واریز نقد؟ ناراحت کننده است که درک کنیم بیت کوین به دلیل محبوبیت خیلی زود مانع بدی شده است.
س interestingال جالب دیگر این است که آیا نگرش Satoshi در زمینه پیشگیری و جلوگیری از مثرترین حمله به نهادهای جنایی دولت است؟ در این صورت ، کسانی که با طعنه و چالش با دولت روبرو می شوند ممکن است به منافع اصلی رمزنگاری آسیب برسانند: آزادی از طریق پیشگیری ، نه مقابله. آنها ممکن است یک مزیت را به کشور و دور از جامعه تحویل دهند. نظریه های مقاومت غیر خشونت آمیز در مورد چگونگی واکنش دولت و قوانین آن در برابر چالش های تهاجمی چیزهای زیادی برای ما تعریف می کنند.
[ادامه در هفته آینده.]
تجدید چاپ این مقاله باید اعتبار bitcoin.com را شامل شود و شامل پیوندی به لینک های اصلی به تمام فصل های قبلی باشد
وندی مک الروی موافقت کرده است که کتاب جدید خود انقلاب Satoshi را به طور انحصاری با Bitcoin.com “منتشر” کند. هر شنبه قسمتی دیگر از مجموعه پست هایی پیدا می کنید که قرار است پس از حدود 18 ماه به نتیجه برسد. در کل آنها کتاب جدید او “انقلاب Satoshi” را می سازند. ابتدا آن را اینجا بخوانید.